سنتز

انیمیشن هایی برای تربیت کودکان و معماران

مرتضی نظری زاده کرمانی، دوهفته نامه طراح امروز،شماره 16، بهار 1396، صفحه 16

آیا معماران بعنوان افرادی که بیشترین منابع طبیعی را هدایت می کنند، همه با هم به اندازه یک انیمیشن در راه حفظ و نجات طبیعت تلاش کرده اند؟، به نظر می رسد در زمانه ای که انبوه حرفهای متخصصانه و بسیار دانشمندانه کاری برای جهان بیچاره ما نمی کند، انیمشن سازان مشغول انجام کارهایی هستند که معماران طبیعت گرا، انجمن های محیط زیستی و همه دلواپسان بی عمل طبیعت دوست هم قادر به انجام آن نیستند.

در سالهای گذشته سازندگان، نویسندگان و طراحان انیمیشن در استودیوهای هالیودی مشغول ساختن پروژه هایی شدند با مضامین زیست محیطی و تلاش گسترده ای آغاز شد برای تربیت نسل آینده و ایجاد نگرانی از امکان نابودی زمین به دست انسان ها، از ساخت انیمشین هایی همچون “وال ای” که به صورت مستقیم به مسئله ارتباط انسان و طبیعت می پرداختند، تا ساخت انیمیشن هایی همچون “زوتوپیا” که در واقع ماجرا را بگونه ای ساختار شکنانه بیان کرده بود، اما آغاز کننده این مسیر در جهان در واقع انیمیشن سازان ژاپنی بوده اند که این تفکر را پایه گذاری کردند، و در میان آنها سرآمد انیمیشن سازی جهان “میازاکی” قرار داشت.

او با راه اندازی استودیو انیمیشن سازی “جیبیلی” و با ساختن یکی از بهترین انیمیشن های جهان به نام “پرنسس مونونوکه” مهم ترین قدم ها را برای تربیت نسل کودک و نوجوان ژاپنی برداشت، و سبکی جدید را در ساخت انیمیشن و مظامین مرتبط با طبیعت پایه گذاری کرد، اولین انیمیشن ساختارشکنانه او پرنسس مونونوکه نام داشت، انیمیشن دوره کودکی نسل ما، که البته صدا وسیما به جای آن فوتبالیست ها را از ژاپن می خرید و ما با دیدن آن خر کیف می شدیم، از این هه بی منطقی موجود در قالب تصاویر متحرک، در حالی که در آن زمان در مدارس ژاپن “پرنسس مونونوکه”، “همسایه ما توتورو” یا “شهر اشباح” را نمایش می دادند و درباره مسائل عمیق درون آن با کودکانشان صحبت می کردند، نه اینکه همه دنبال این باشند چرا عموی سوباسا که به خانه آنها رفت و آمد دارد.

اولاً همیشه کج و کوله راه می رود، ثانیاً چطور عموی یک ژاپنی اهل برزیل است و از همه مهمتر پدر سوباسا کجاست؟، فوتبالیست ها در ژاپن بدون سانسور و ایجاد سئوال های مزخرف پخش و در کنارش انیمیشن های ستایشگر طبیعت توسط میازاکی کارگردان و نویسنده معروف ژاپنی ساخته می شد تا ذهن کودکان درگیر سئوالات اساسی شود و با این مفاهیم رشد کند. انیمیشن های او پیغامی فرا داستانی دارد، هم برای کودکان و نوجوانان به عنوان جامعه هدف و هم برای تمام مردم. بعنوان مثال در ابتدای انیمیشن پرنسس مونونوکه متوجه می شویم که گلوله انسانها حیوانات را که ذاتاً متفکر و ناطق هستند به موجوداتی اهریمنی تبدیل می کند، در ادامه می بینیم که انسانها با استخراج معادن و قطع درختان باعث ضعیف شدن هوش و جثه حیوانات می شوند و می خواهند طبیعت را در اختیار خود بگیرند، و در آخر با کشتن مادر طبیعت و قطع سر آن به دنبال جاودانگی هستند، دقیقاً کاری که معماران می خواهند با ساختمانهایشان انجام دهند، در اختیار گرفتن طبیعت و جاودانگی با بنا کردن یک ساختمان با طراحی ویژه، در قسمتی از انیمیشن در جلسه ای که گراز های دانشمند گرد هم آمده تا مشکلاتی که انسانها برایشان ایجاد کرده اند را بررسی و از کشته شدن مادر طبیعت توسط انسانها جلوگیری کنند، رئیس گرگ ها درباره بی نتیجه بودن جنگ با انسانها و نابودی قریب به وقوع طبیعت هشدار می دهد و گراز پیر در جوابش می گوید:

“به قبیله  من نگاه کن، جثه ما کوچک شده و هر روز احمق تر می شویم، و به زودی چیزی نیستیم جز بازیچه شکار انسانها برای تهیه گوشت، پس اگر همه بمیریم جنگی به پا خواهد شد که انسانها هرگز فراموش نکنند”

گرازها در این انیمیشن نماد تفکر طبیعت هستند، تفکری که در مرور زمان به دست انسان ها تبدیل به وحشی شدن می شود و تقابل طبیعت با تغییر در محیط زیست آغاز می شود، اتفاقی که در واقعیت به شکل دشمنی طبیعت با هرچه انسان ساخته است نمود پیدا کرده است، تقابلی که در همه بلایای طبیعی نسبت به ساختمانها خود را نشان می دهد، سیل، زلزله، آتش سوزی های طبیعی، طوفان، گردباد و…، انگار طبیعت با زبان بی زبانی می گوید که از همه ساختمانها متنفر است، شاید به همین دلیل هیچگاه معماران نمی توانند بیش از مقداری معین و البته محدود به سبز بودن پروژه های خود فکر کنند، زیرا در نهایت متوجه می شوند که سبزترین ساختمان نبودنش بهتر است، و در نهایت باعث نابودی طبیعت است، در جایی دیگر از انیمیشن پرنسس مونونوکه یکی از گرازها که به دست انسان ها مسموم شده است، هشدار می دهد که مسیر تغییر طبیعت در نهایت به ضرر خود انسان ها خواهد بود، هشدارهایی از زبان گرگ ها و گرازها برای کودکان امروز، مردان و زنان آینده جهان، که مراقب باشید نتیجه رفتارهایمان چیزی بیش از امروز روی سرمان خراب می شود، مسئله ای که در طول تماشای این صحنه های عجیب و گاهی بیش از حد معناگرا مثل خوره در ذهن بیننده می چرخد، ترس از خود است تا از طبیعت، تا پایان انیمیشن بارها در لحظات مختلف این سئوالات در ذهن شما ایجاد می شود، باعث همه خسارت ها به جهان انسان است؟، نابودی زندگی دیگر موجودات این جهان نابودی انسانها را در پی ندارد؟، سطح آبهای فسیلی با دستکاری های ما در طبیعت، باغ بهشت ساختن در کویر بی ارتباط است؟ قطع درختان و آلودگی های صنعتی با بالا آمدن سطح آب دریاها بی ارتباط است؟ آیا جهان را برای زندگی نا مناسب کردن آنهم به خاطر منفعت طلبی عده ای خاص، کاری است عاقلانه؟

این انیمشن و انیمیشن هایی از این دست بیننده را در میان انبوهی از این سئوالات رها می کند، و ما شما را…